جدول جو
جدول جو

معنی سخت وخت - جستجوی لغت در جدول جو

سخت وخت
تنگ دستی، زمان سختی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لخت لخت
تصویر لخت لخت
پاره پاره، چاک چاک، تکه تکه، ریش ریش، قاچ قاچ، ریز ریز، تار تار، شرحه شرحه برای مثال تا برآید لخت لخت از کوه میغ ماغگون / آسمان آبگون از رنگ او گردد خلنگ (منوچهری - ۶۳)
کم کم
فرهنگ فارسی عمید
(تَ بَ)
اقبال و دولت. (ناظم الاطباء).
- تخت بخت مملکت، حکومت و فرمانروایی: دختر بهمن اسفندیار که پیش از آمدن اسکندر بدان حدود بر، تخت بخت مملکت در تحت تصرف و فرمان او بود اساس و بنای آنرا فرمود. (ترجمه محاسن اصفهان ص 16)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
پر زور و با قوت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سَ قُوْ وَ)
نیرومند. قوی. به نیرو: پس گفتا از من عظیم تر و سخت قوت تر و تواناتر کیست. (مجمل التواریخ و القصص)
لغت نامه دهخدا
(سَ پُ)
محکم. استوار. سفت:
چون آن گرد روی آهن سخت پشت
بنرمی در آمد ز خوی درشت.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(سُ بَ)
بدبخت و بی طالع. (ناظم الاطباء). مدبر و بدبخت. (آنندراج) :
غمت بر سست بختان کرده لازم سست کوشی را.
ظهوری
لغت نامه دهخدا
تصویری از رخت پخت
تصویر رخت پخت
پوشاک لباس، اثاثه متاع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لخت لخت
تصویر لخت لخت
پاره پاره، قطعه قطعه، چاک چاک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لخت لخت
تصویر لخت لخت
((~. لَ))
قطعه قطعه، پاره پاره
فرهنگ فارسی معین
بخش بخش، پاره پاره، تکه تکه، قطعه قطعه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
خوشبخت
فرهنگ گویش مازندرانی